شعر طنز روز زن

شعر طنز روز زن

بنده را کرده دچار سوء ظن

روز مادر زن و مادر روز زن

مادر و مادر زن وهمسر کجا

قدر شان یکسان به پیش اهل فن

مادری که بنده را کرده بزرگ

مادری که داده ام شیر و لبن

مادری که پروراندم روز و شب

با تمام هستی و با جان و تن

مادری که جسم خود فرسوده است

تا کند اینک چنینم تهمتن

یا زنی که روز و شب با مادرش

ازمن بیچاره هی فک و دهن

میکند سرویس و آخر هم یقین

دفن بنماید مرا او بی کفن

یا زنی که جیب پر می خواهد و

دوست می دارد مرا بهر تومن

یا همیشه یار شادی ها بود

در کنارم نیست هنگام مهن

من زنم را دوست میدارم ولی

مادرم را دوست تر دارم ززن

هم چنانی که یقینا همسرم

مادرش را دوست تر دارد زمن

تعارفات زندگی را بیخیال

جای خود دارد زن و عاشق شدن

لیک مادر جایگاهش تا خداست

بوسه ها بر پای او باید زدن

نیست قابل گر به پیش پای او

حلقه چشمم نمایم بنده پهن

قدر این سه از زمین تا آسمان

فرق دارد لا اقل در پیش من

کاش می شد روز مادر را جدا

مینمودند دوستان از روز زن!!

شعر از : محمد حسن هاشمی

منبع:شعر طنز روز زن

شعر طنز روز زن

شعر طنز روز زن

Post navigation